جدول جو
جدول جو

معنی آب شبی - جستجوی لغت در جدول جو

آب شبی
(بِ شَبْ بی)
آب معدنی که در آن شب ّ یا زاج باشد
لغت نامه دهخدا
آب شبی
آب معدنی که در آن شب (زاج) باشد
تصویری از آب شبی
تصویر آب شبی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آب شدن
تصویر آب شدن
گداخته شدن، واشدن جسم جامد در اثر حرارت، حل شدن چیزی در حلّال
شرمنده شدن
بسیار لاغر شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب شیب
تصویر آب شیب
راه آب که از بالا به نشیب آورده باشند، راهگذر آب که شیب بسیار داشته باشد، آبی که با سرعت زیاد حرکت کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب شویی
تصویر آب شویی
شستن خاک زمین یا معدن برای جدا کردن مواد و فلزات معدنی از آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب سبز
تصویر آب سبز
در پزشکی از امراض چشم که عوارض آن افزایش فشار داخلی چشم و درد و سفتی کرۀ چشم و محدود شدن میدان دید است و ممکن است منجر به کوری شود، گلوکوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب سبک
تصویر آب سبک
آبی که مواد معدنی در آن کم باشد، آب گوارا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب تنی
تصویر آب تنی
شستشوی بدن در آب سرد، غوطه خوردن در آب
فرهنگ فارسی عمید
رهگذر آب با شیب بسیار، و خود آن آب را نیز گویند
لغت نامه دهخدا
تصویری از آب تنی
تصویر آب تنی
شستشوی تن در آب غوطه خوردن در آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب شدن
تصویر آب شدن
کنایه از شرمنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب جای
تصویر آب جای
محل آب آب انبار، چشمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب روی
تصویر آب روی
حرمت، عزت، شرف، اعتبار، ناموس، جاه، قدر، شان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب سبز
تصویر آب سبز
نام بیماری درچشم بسیارشایع که از فشار درونی چشم پدید آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب سبک
تصویر آب سبک
آب گوارا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب چشی
تصویر آب چشی
غذایی که نخستین بار در حدود شش ماهگی بکودک دهند
فرهنگ لغت هوشیار
راهگذر آب با شیب زیاد معبر آبی که از بالا بزیر آورده باشند، آبی که در راهگذر مذکور جریان دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب شدن
تصویر آب شدن
((شُ دَ))
گداختن، ذوب شدن، شرمنده شدن، ناپدید شدن، لاغر و نحیف شدن، خجالت کشیدن، از خجالت، بسیار شرمگین شدن، رفتن آبرو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب سبز
تصویر آب سبز
((بِ سَ))
نوعی بیماری چشم که باعث درد کره چشم و محدود شدن میدان دید می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب تنی
تصویر آب تنی
((تَ))
شنا، غوطه خوردن در آب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب چشی
تصویر آب چشی
((بْ. چِ یا چَ))
غذایی که نخستین بار در حدود شش ماهگی به کودک دهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب شدن
تصویر آب شدن
ذوب شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آب شده
تصویر آب شده
Melted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آب شده
تصویر آب شده
fondu
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آب شده
تصویر آب شده
fuso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آب شده
تصویر آب شده
ละลาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آب شده
تصویر آب شده
gesmolten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آب شده
تصویر آب شده
derretido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آب شده
تصویر آب شده
растаявший
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آب شده
تصویر آب شده
derretido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آب شده
تصویر آب شده
融化的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آب شده
تصویر آب شده
stopiony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آب شده
تصویر آب شده
розтоплений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آب شده
تصویر آب شده
geschmolzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آب شده
تصویر آب شده
meleleh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی